روزی ز تویله الاغی به برون خاست / واندر طلب یونجه سرو پا بیا راست
به راستی سم نظر کرد و چنین گفت/ امروز همه روی صحرا زیر سم ماست
بر دور چو دو کنم از نظر خویش/میبینم اگر یونجه ای اندر ته صحراست
بر سر بارم یکی پشه بجنبد / جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بسیار خری کرد و زتقدیر نترسید/ بنگر که این چرخ جفا پیشه چه بر خاست
ناگاه ز چراگاه یکی سخت الاغی / جفتک ز قضای بد بگشاد براو راست
بر بار الاغ آمد آن جفتک خر دوز / وز روی پشتش به سوی خاک فرو کاست
بارش بیفتاد و بغلتید چو یک خرس / آن گاه پا وسم خویش بگشود از چپ از راست
گفتا این که عجب است زیابو و زقاتر/ این جفتک و تیزی و پریدن از کجا خاست
پشتش نگاه کرد و بار خویش بر او دید/ گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
درج آگهی رایگان - پورتال تبلیغاتی 9رنگ
نظرات شما عزیزان: